زرد است وخزان است پراز حسرت ودرد است
بیدل بختیاری
عید بر همگان فرخ باد
شعر بی نقطه(آرایه ی ادبی مجرد)
گر دل دهی مارا،دردم رود ای گل سر سلسله گردم در عالم احساس
بیدل بختیاری
تو ماهی و تابانی، تو عشقی و تو نوری
تو آهی و ناسوری*،تو بزمی و تو شوری
تو دری *و آذینی* ،معشوقی و مطلوبی
تو کوهی و ستواری*،محبوبی و منظوری
توضیحات:
این دو بیتی از جمله اشعار بسیار ناب و
کمیابی است که از سمت چپ هم اگر خوانده
شود درست در می آید.البته دیگر ویژگی این
سرایش این است که افزون بر قافیه ی اصلی،
قافیه ای نیز در سمت راست شعر وجود دارد(ماهی و
آهی و کوهی)
اگر از چپ خوانده شود این گونه می شود:
نوری تو و جانی تو ،تابانی و ماهی تو
شوری تو بزمی تو ،ناسوری و آهی تو
مطلوبی و معشوقی ،آذینی و دری تو
منظوری و محبوبی،ستواری وکوهی تو
بیدل بختیاری
تصویر زیر مربوط به اجرای کنسرت در 20بهمن 1395 می باشد.
نشسته از راست:رضا حیدری،فرشید ترابی،کیاوش عنالویی
امیدی بی کران دارم که در فردای رستاخیز
ز عشقم بر علی دیگر به آتش من نخواهم رفت
ای شور آفرین میهن
ای وطن از کار فرزندان خود خون گریه کن
می برند و می خورند و می مکند از خون تو
بیدل بختیاری
تقدیم به روح پاک و آسمانی دزدان و مدیران با فیش حقوقی
نجومی
و به ویژه اختلاس گران عزیز که در جهت آبادانی وطن کوشیدند.
این همه در پای تو من مانده ام
از در عشق سخن ها رانده ام
عاقبت گفتی نمی خواهی مرا
حیف عمری کز پی ات سوزانده ام
بهمن 1395
عشق و دلبستگی مردا را ضعیف میکند
و مرد ضعیف شده التماس میکند
و مردی که التماس کند
قانون غرور را زیر پا می گذارد.
بیدل بختیاری
به این زندان*مرا دردی شباهنگام به جان آید
زآم ترسم که پیش از وصل،به مرگم آشنا سازد
مهر95
*زندان استعاره از دنیاست.
قصدت چه باشد دلبرم کین گونه آزارم کنی؟ هردم مرا آزرده و هر دم مرا زارم کنی
یکباره میخوانی مرا ، یکباره میرانی مرا هرلحظه بریک گونه ای،هرلحظه هم خوارم کنی
دیوانه می خوانی مرا،پژمرده می خواهی مرا از ریشه خشکانی مرا،از هسته آوارم کنی
مبهوت چشمان تو ام ، کین گونه جادو می کند هر بار برمن بنگری،بی تاب و بیمارم کنی
دیوان بیدل بعد تو دیگر ندارد شعر شاد ای نازنین باز آ که خود،شوری به اشعارم کنی
بیدل بختیاری
آذر 95
از چه شعرم گشته این سان ناامید؟
از چه شادی از دل تنگم رمید؟
"نا رسیدن ها و رنج بی ثمر"
پشت من زین نامرادی ها خمید
بهمن 95,ایگودرز
مرا با کفر و دین کاری نباشد
همه دنیای من گیسوی یاراست
مرداد 95،الیگودرز
فرشید ترابی متخلص به بیدل بختیاری در دی ماه 1378در الیگودرز دیده به جهان گشود.
وی از10سالگی به موسیقی روی آورد از همین سن بود که آواز خواندن را آغاز کرد و در 12سالگی به سرودن شعر پرداخته است.
فرشید ترابی نقطه ی عطف زندگی خود را حضور در پبشگاه نوازنده ی چیره دست و شیرین پنجه ی ساز نی،یعنی استاد تیمور هداوند میداند.
فرشید،شیخ اجل،سعدی شیرازی را بسیار عزیز می شمارد و در کنار سعدی از استاد رهی معیری نیز به نیکی یاد میکند و با اشعار این دو استاد انس و الفتی گرفته است.
وی در کنار اشعار پارسی،اشعارگویشی ای نیز دارد که با گویش مادری خود،یعنی گویش بختیاری سروده است که بیشتر تصانیف ساخته شده توسط خود او،با گویش بختیاری است.
فرشید نخست خود را "مجنون ایلی" خواند اما چندی بعد خود را بیدل بختیاری نامید.
وی به شاعرانی معاصر چون،ملک الشعرای بهار،شهریار،اخوان ثالث،داراب افسر بختیاری و به ویژه استاد رهی معیری مهری وافر می ورزد.
به نام ایزد منان،ایزد ثری و ثریا،ایزد بهی وبهتری،ایزد راستی و نیکویی.
اشعار بیدل بختیاری