نگارا من سر ا پا آه و دردم
ببین با چشم خود رویم که زرد است
نمی دانم چرا مهرت نگارا
نمی جنبد ز جایش سرد سرد است
چه گویم من زاین اقبال شومم
مرا بس نا جوانمردانه درد است
به هجرانت بگریم من شبی چند
به خلوت خون گریستن کار مرد است
ز بیدل رفته دیگر حسن پیشین
دگر بر صفحه ی دل خاک و گرد است
بیدل بختیاری
آبان95،الیگودرز
ببین با چشم خود رویم که زرد است
نمی دانم چرا مهرت نگارا
نمی جنبد ز جایش سرد سرد است
چه گویم من زاین اقبال شومم
مرا بس نا جوانمردانه درد است
به هجرانت بگریم من شبی چند
به خلوت خون گریستن کار مرد است
ز بیدل رفته دیگر حسن پیشین
دگر بر صفحه ی دل خاک و گرد است
بیدل بختیاری
آبان95،الیگودرز
- ۹۵/۱۱/۱۳